جدول جو
جدول جو

معنی رنگ شکری - جستجوی لغت در جدول جو

رنگ شکری
(رَ گِ شَ کَ / شِ کَ)
رنگی که زردیش کم و مایل به سرخی بود. رنگ آل. رنگ نباتی. (آنندراج) :
تنگ کرده ست بسی حوصلۀ تنگ شکر
از لب پستۀ آن مهوش و رنگ شکری.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنگ کاری
تصویر رنگ کاری
شغل و عمل رنگ کار، رنگ کردن در و دیوار یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ شجری
تصویر سنگ شجری
مرجان، جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سنگ شجری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگ شکر
تصویر تنگ شکر
بار شکر، کنایه از لب معشوق
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گِ شَ جَ)
بسد و مرجان زیرا که در دریا مانند درخت میروید. گویند: چون از دریا برآرند و هوا خورد متحجر شود. لهذا حجه الاسلام غزالی او را حد وسط نوشته میان نبات و جماد و از اینجا مستفاد میشود که سنگ شجری غیر از عقیق شجری است که نقش اشجار بر آن میباشد. و به معنی اول تحریف سنگ بحری است. (آنندراج). بسد را گویند که مرجان باشد بسبب آنکه از دریا مانند درخت میروید. (برهان). مرجان. بسد. ریشه مرجان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
شغل و کار رنگ کار. عمل رنگ کار. رجوع به رنگ کار شود، نیرنگ سازی. حیله گری. چاره سازی. رجوع به رنگ کار و رنگ کردن و رنگ ساختن و رنگ در ذیل معنی حیله و نیرنگ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ گِ شَ کَ / شِ کَ)
کنایه از دهان معشوق باشد. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). کنایه از محبوب و دهان محبوب. (آنندراج) :
پیش کآن تنگ شکر در لحد تنگ نهید
بوسۀ تلخ وداعی به شکر بازدهید.
خاقانی.
ملک بر تنگ شکّر بوسه بشکست
که شکّر در دهان بایدنه در دست
لبش بوسیده گفتا انگبین است
نشان دادش که جای بوسه این است.
نظامی (از آنندراج).
، فنی است از فنون کشتی و آن هر دو پای حریف تنگ گرفته زور بر سر و سینۀ او آورده بر زمین زنند. (انجمن آرا) (غیاث اللغات) :
آن زمان می کنی پشیمانی
که به زیرت کشم به تنگ شکر.
شفائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رنگ ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی